بهار دوباره آمد و جوانه های سبز بر درختان روییدند اما امسال نوروزش برایم با دیگر روز های این سال سیاه تفاوتی ندارد .
سال های پیش در این روز ها مشغول تبریک گفتن سال نو و گرفتن پیامک های تبریک از این و آن بودم و بهار را احساس می کردم . اما امسال نمی دانم چه شده است که فقط احساس تنهایی برایم باقی مانده . گه گاه پیام تبریکی می رسد که با یک شوخی لوس می گوید سال نو مبارک ! تنها به این امیدم که پیامکی که می آید یادی از رفیقانم را داشته باشد .
حوالی نوروز که می شود تهران آرام می گیرد . امسال هم آرام بود ، اما هر جایش که قدم می گذاشتم خاطره ای بود همراه با حسرت .
انقلابش ، آزادی اش ، توپخانه و ونکش ! صدا سیما و پارک ملتش ! و بهشت زهرایش !
هر کجایش می روم امید و نا امیدی را یکجا به خاطر می آورم ! روز های خوش و روز های گاز اشک آور را یک جا به خاطر می آورم .
امسال نوروز من متفاوت است ، امسال نوروز من هنگام نو شدن و فراموش گذشته نیست ، امسال نوروز هنگام یاد آوردن رفیقان در خون غلطیده ام است ، هنگام ایستادگی و صبر و استقامت است .
نوروز امسال زمان به یاد آوردن دوباره ی حماسه ی با هم بودن است . هنگام یاد آوردن جای خالی رفیقان است . هنگام یاد آوردن امید و مجید در بند است . هنگام یاد آوردن عظمت ندا ها و سهراب هاست . بهار من هنگام شکوفه دادن درخت سبز از خون یاران است .
امشب با یاد سهراب و ندا با فریاد الله اکبر به استقبال نوروز می رویم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر